رازهاي نوآوري استيو جابز
مقدمه
توماس فريدمن، روزنامه نگار نيويورك تايمز، با اشاره بهاستيو جابز در نامهي سرگش ادهاي به اوباما، رئيس جمهورايالات متحده، وي را براي فراهم آوردن مو قعيتهايي برايتربيت افرادي همچون استيو جابز به چالش كشيد؛ لازم استدر ميليونها كودك آمريكايي و نه فقط در نوابغ، دوبارههيجان نوآوري و كارآفريني را به وجود آوريم. فريدمنچنين استدلال مي كند كه اگر شغل هاي خوب بيشتريمي خواهيم، همه مردم بايد براي بهتر ساختن محيطي كه درآن نوآوري مورد تشويق قرار گرفته و اج ازهي شكوفاييپيدا ميكند، تلاش بيشتري انجام دهند. به طور خلاصه، اينكشور به افراد بيشتري همانند استيو جابز، بن يانگذار و مديرارشد شركت اپل نياز دارد. پس از تلاش هاي فراوان، شركتاپل، در سال 2010 با تحولي كه توسط آي فون – يكي ازوسايل داراي بالاترين درجهي نوآوري در دههي اخير – به وجود آورد، از مايكروسافت پيشي گرفت و به سودآورترينشركت جهان در زمينهي تكنولوژي تبديل شد. اين برايهمه شركت ها، دستاورد فوق العاده اي است و براي شركتيكه كار خود را از يك اتاق خالي بلااستفاده آغاز كرد،اهميت ويژه اي دارد. آمريكا در آستانه ي ورود به دومين دهه ي هزاره ي جديد، با مشكلات فرواني روبه روست؛ ميليون ها نفر بيكار شده يا خانهي خود را از دست دادهاند و در بيشتر موارد، با هر دو مشكل روبه رو هستند. از هر شش نفر آمريكايي، يك نفر از باقيمانده ي غذاها تغذيه مي كند، سيستم آموزشي به تغييرات عمده نيازمند است و شركتهاي تجاري در گوشه و كنار كشور، با ورشكستگي دست و پنچه نرم مي كنند. “ده سال اول قرن حاضر، كه با حادثه ي 11 سپتامبر آغاز شد و با بحران مالي پايان يافت، احتمالاً به عنوان نااميدكنندهترين و جديترين دهه اي كه ايالات متحده پس از جنگ جهاني دوم گذرانده است، مطرح مي شود.” روزنامه ي تايم با عنوان كردن “دهه ي جهنمي” خاطرنشان ساخت كه بهترين چيزي كه ميتوانيم راجع به اين دهه بگوييم، اين است كه بالاخره به پايان رسيد.
بحران عظيم اقتصادي در بسياري از نقاط جهان گسترش يافته بود و كشورهاي داراي اقتصاد ضعيف كه زيرس اختهاي نادرست، مشكلات زيست محيطي و فقر غيرق ابلتصور در آنها بيداد مي كرد را هر چه بيشتر به ورطه ي نابودي م يكشاند. پيشرفت حقيقي در دههي پيش رو به تفكرات خلاق، جديد و مبتكرانه نياز دارد. بيل گيتس، بنيان گذار شركت مايكروسافت گفت: “نك تهي كليدي، ادامه ي نوآوري است.” وي اضافه ميكند: “طي دو قرن گذشته، نوآوري، طول عمر ما را بيش از دو برابر كرده و انرژي ارزان قيمت و غذاي بيشتري برايمان به ارمغان آورده است. اگر جهان پيش رو در ده سال آينده را بدون نوآوري در بهداشت و سلامت، انرژي و مواد غذايي به تصوير بكشيم، تصوير تاريكي خواهيم داشت.” در دهه ي آينده، افراد و شركتهاي تجاري بايد ستونهاي دوگ انهي خلاقيت و نوآوري را همواره در كنار خود داشته باشند. كوتاهي در انجام اين كار، در دوره اي از تاريخ كه پيشرفت امري حياتي محسوب مي شود، موجب توقف آن خواهد شد.
نكته ي اميدوار كننده اين است كه براي نوآوري، بحرا نها نقش تسر يعكننده و پيش برنده ايفا مي كنند؛ طبق
اظهارت آداليو سانچز، مدير كل شركت آيبي ام، “هنگاميكه در موقعيتي هستيد كه بايد عقلتان را حاكم كنيد و بايد باكمبودها، بهترين ها را بسازيد، آنگاه نياز به نوآورياحساس ميشود و خلاقيتي ظاهر ميشود كه به هيچ وجه در موقعيت هاي عادي وجود نخواهد داشت. نهايت نوآوري، هميشه درآمد بالاتر نيست، بلكه گاهي آن است كه به شما مي گويد آن درآمد را چگونه مصرف كنيد.
تاريخ نشان مي دهد كه بزرگ ترين نوآوري ها تحت شديدترين فشارهاي اقتصادي پديدار شده اند. در گزارش سال 2009 شركت بوز اَند كامپاني آمده است: “تلويزيون، زيراكس، تيغ هاي برقي، موج fm راديو، و ديگر لوازم و ابزارهاي پيشرفته، در بحران هاي شديد اختراع شدهاند.
شركت هايي مانند دوپونت كه در سال1937، چهل درصد از درآمدشان از محصولات عرضهشده پس از سال 1930 تأمين مي شد، نوآوري را نه فقط براي بقاء در دوران ركود، بلكه براي فراهم آوردن زمينه ي مناسب براي سالهاي رشد پايدار سودآوري، دنبال كردند.” مطالعه ي شركت بوز اند كامپاني نشان داد كه نوآوران پيشرو در زمان فشار، يك الگو بودند. در مواجهه با مصائب، نوآورانِ موفق، با اتكاء به نقاط قوت خود، به دنبال موفقيت هاي جديد براي ارزش آفريني پيش رفتند. در واقع، به نظر ميرسد فشار، تقابل و تضاد، و نياز، راه هاي طبيعت براي درك اين گفته ي معروف است كه “راه جديدي بيابيد.” در بازديد از پاسو رابلز در كاليفورنيا، كه يكي از مناطق اصلي توليد آب ميوه در حال و آينده محسوب مي شود، به كارخانه آب ميوه سازي رفتم كه محل فروش خود را با تخته سنگ هايي تزئين كرده بودند. از آنها سوأل كردم: “اين تختهسنگ ها براي چيست؟” خانمي كه آنجا بود در حالي كه نمونه هايي از آب ميوه هاي آن كارخانه را كه برنده جايزه شده بود به من نشان ميداد، با غرور پاسخ داد: “آنها نمونه هاي سنگ هاي آهكي هستند كه خاك اطراف اينجا را تشكيل ميدهند. ريشه هاي درختان ميوه در اين خاك پر از قلوه سنگ، براي رسيدن به آب، بايد كاردشوارتري انجام دهند، در نتيجه، ميوه هايشان طعم بهتريدارند و همان طور كه همه ي سازندگان آب ميوه مي دانند، آبميوه عالي از ميوه ي عالي به دست مي آيد.” در دوران سختي، آسايشي وجود ندارد ولي من متقاعدشده ام كه همان سختي كه در آن درختان ميوه مؤثر واقعمي شود، اثر جادويي خود را بر همه حرفه اي هاي دنياي تجارت هم دارد. طي دو سال گذشته، ايميل هايي از كساني دريافت كردهام كه شغل خود را از دست دادهاند ولي به اين موقعيت، به عنوان شانسي براي رسيدن به آرزوهايشان و خلق چيزي نو و جديد نگاه ميكنند. مجله ي والاستريت ژورنال خاطرنشان ميسازد كه تعداد روزافزوني از فارغ التحصيلان دانشگاه ها كه با بازار بي رحم مشاغل روبهرو مي شوند، تصميم ميگيرند مسير تأسيس شركت خودشان را، از ابتدا تا انتها، بپيمايند. به نظر ميرسد افراد متعلق به نسل هزاره جديد كه اغلب با لفظ هايي همچون گستاخ، لوس و بي پروا از آنها ياد ميشود، با سرعت بي سابقه اي، تجارت هاي پرسودي را راه اندازي ميكنند. جاي تعجب نخواهد بود اگر ده سال ديگر متوجه شويم كه اين ” دههي جهنمي” در واقع موجب ب ه وجود آمدن تعداد بي شماري محصولات، خدمات، روش ها و تفكرات جديد گرديده است. در گوشه گوشه ي دنيا، در تعميرگاهها، خوابگاهها، آزمايشگاهها و كلاسهاي درس، موج جديدي از گروه هاي نوآور بر روي پروژه هاي جديدي در زمينه هاي فنآوري، بهداشت و سلامت، علم و محيط زيست كار مي كنند.
ريك همپسون در مقاله اي براي روزنامه ي يواس اي تو دي چنين مينويسد: “ترس ما مي تواند موجب نجاتمان شود؛ آمريكاييها اغلب ميترسند كه با بدترينهاي دوران روبه رو شوند و در نتيجه سخت تلاش مي كنند تا بهترين استفاده را از فرصتها بنمايند. در رويارويي با هر موردي از جمله پرتاب اسپاتنيك در سال1957، سقوط سايگون در سال1975، يا چالش اقتصادي ايجاد شده از طرف ژاپن در دهه ي 1980، اين عقيده دائماً وجود داشته است كه بهترين روزها را پيش رو داريم. هنوز باور مردم آمريكا، مبني بر اينكه تازه اول راه هستند، ما را از توقف باز ميدارد. ما به
جاي دست كم گرفتن چالش ها، واكنش شديدتري نشانمي دهيم. در دنياي رقابت امروز، اين موضوع، كليد موفقيتماست.”
نوآوري براي رهايي اين كشور از ركود لازم است.
تفكرات بزرگ، شجاعانه و خلاق، براي احيا و جان بخشيدن به جوامع نااميد، شركت هاي در حال مبارزه براي بقا، و شغل هاي راكد ضروري است. اما چه كسي را براي ترسيم نقشه راه اين مسير بهتر از منتخب مجله فورچون به عنوان “مدير اجرايي دهه”، يعني استيو جابز ميتوان يافت؟
در اكتبر سال 2009، شركت مك گرا هيل كتاب “رازهاي سخنراني استيو جابز: چگونه در برابر همهي حاضرين فوق العاده عالي جلوه كنيم؟” را منتشر نمود. اين كتاب به سرعت پرفروش ترين كتاب دنيا شد. در ميانه راه صعود، اتفاق جالبي افتاد: كتاب، كم كم در كنار پرفروش ترين كتاب هاي مطرح در زمينهي موفقيت و خودباوري، مانند كتاب “راز” نوشتهي راندا بايِرنز و “هفت عادت افراد بسيار موفق” نوشتهي استفان آر كاوي قرار گرفت. خوانندگان، كمكم درباره ي داستانهاي آن و راجع به چگونگي تغيير روش شغلي و تجاري خود در نتيجه ي چيزهايي كه از اين كتاب ياد گرفته بودند، صحبت مي كردند. گزارشگري در مقاله اي براي مجلهي جاوا ورلد نوشت كه وي، اين كتاب را براي بهبود مهارت هاي سخنراني اش برگزيده ولي نكاتي در آن يافته است كه مي تواند به مديران فن آوري اطلاعات و مديران اجرايي كمك كند تا رهبران بهتري باشند. بازتاب اين مطلب بسيار رضايت بخش بود.
به روشني مشخص شد كه اين كتاب، بر خوانندگاني تأثيرگذار بود كه به دنبال ابزاري براي موفقيت در وراي سخنراني بودند. شما اكنون كتابي را ميخوانيد كه به همراه آن كتاب چاپ شد. اگرچه اين كتاب، به اهميت برقراري ارتباط اشاره مي كند – قطعاً نوآوري بي معني خواهد بود اگر نتوانيد مردم را نسبت به آن علاق همند و هيجانزده كنيد -محتويات آن، بهطور عميقتر به اصولي ميپردازد كه استيوجابز را در بيشتر دوران زندگي اش راهنمايي كرده است؛درس هايي كه به شما كمك خواهد كرد نيروي بالقوه يخود را در تجارت و زندگي، به كار بگيريد.
پيش از اينكه به كاوش در اصولي بپردازيم كه استيوجابز را به يكي از موفقترين نوآوران دنيا بدل ساخت، بايد درباره ي تعريفي از نوآوري كه براي همه افراد از قبيل مديران اجرايي، مديران ارشد، كارمندان، دانشمندان، معلمان، كارآفرينان و دانشجويان و دانش آموزان، جدا از هرگونه لقب يا موفقيت شغلي، قابل كاربرد باشد، به توافق برسيم.
نوآوري، يع ني روشي نوين در انجام كارها كه منجر به نتايج مثبت ميشود و كيفيت زندگي را بهبود ميبخشد.
تاپان مونرو، اقتصاددان، در اين مورد به من گفت:
“اتفاق نظرگسترده اي وجود دارد كه نوآوري، بهترين راه پايدار ساختن موفقيت اقتصادي است. نوآوري، موجب افزايش كارآيي مي شود و كارآيي، به افزايش درآمد بالاتر، سود بيشتر، شغل هاي جديد، محصولات جديد و اقتصاد موفق تر مي انجامد. وقتي درها را رو به اقتصاد جهاني مي گشاييد، نور خورشيد را ميبينيد. آسمان اقتصاد، هميشه ابري نيست. بايد تفكرات هوشمندانهاي را كه با مشكلات واقعي سروكار دارند و به حل آنها مي پردازند به محصولات و خدماتي تبديل كنيم كه همه خواهانشان هستند.” مونرو، همانند گيتس و فريدمن معتقد است كه نوآوري بايد شعار نوين ما باشد.
مونرو اظهار مي دارد: “نوآوري، مفهوم گسترده اي دارد. اين كلمه را مي توان با حرف كوچك يا حرف بزرگ آغاز كرد؛ نوشتن اين كلمه با حرف بزرگ، مفاهيمي همانند ساخت شبكه رايانه اي، موتور احتراق داخلي، و باركد محصولات را در بر مي گيرد. ولي نوآوري، شامل پيشرفت هاي كوچك و مداومي نيز مي باشد كه به بهبود زندگيتان، رشد تجارت كوچكتان يا بهبود محصولات وكارآرايي شركتتان كمك ميكند.” اين نوآوريهايكوچك، هر روز در زندگي پيش ميآيند و زندگي را برايهمگان بهتر مي سازند.
كورتيس كارلسون در كتاب “نوآوري” چنينمي نويسد: “طبق معمول، تجارت، دستورالعملي براي دفعبلاست. اگر ميخواهيد با دنياي پرآشوب تجارت، سازگارشده و پيشرفت كنيد، آموزش حرفهاي مرسوم، كافي نيست. اگر بدانيد چگونه فارغ ازتجارت خودتان، براي مشتري ارزش آفريني كنيد، در طول همه ي سالهاي كاري خود، شانس بيشتري براي موفقيت و تبليغات شغلي خواهيد داشت، در غير اين صورت، از دور خارج ميشويد.” كارلسون ميگويد مهم نيست مدارج بالايي در رشته ي هوافضا داريد يا آموزش تحليلگري مالي ديده ايد، حسابدار هستيد يا يك فرد حرفهاي در زمينهي بيمه، تخصص شما بايد با دنياي نوين سازگار باشد و اين سازگاري به معناي شناخت راه هاي جديد و خلاق با نگاه به مشكلات موجود و بالقوه است.
خلاقيت، كار مي طلبد. مونرو ميگويد: “نوآوري آن نيست كه يك بار انجامش دهي و بعد عقب بنشيني و استراحت كني.” نوآوري، تعهد هر فرد براي بهبود مداوم و پيوسته است. وي مثال زير را طرح مي كند: “بياييد يك شركت مشاوره كوچك را كه پيش بينيهاي اقتصادي ارائه ميدهد در نظر بگيريم: اگر ميخواستم واقعاً نوآوري داشته باشم، اولين كاري كه مي كردم ارائه خدماتي بود كه نهايت قدرتم را نشان ميداد. اگر سرويس من با پنج شركت ديگر در آن منطقه، مشابه بود، نوآوري خود را با متفاوت ساختن شركت در زمينه هاي زير، نشان مي دادم: ارائه بهتر خدمات به مشتريان، كيفيت بالاتر تحقيق، توصيههاي انحصاري تر، برقراري ارتباط بهتر، برقراري ارتباط شفاف تر، و مواد و وسايل سازگارتر با مصرف كننده، به گونهاي كه مشتريان در قدم اول بتوانند از آن ها استفاده كنند.” مونرو مي افزايد:
“يك سوأل، شما را متمايز مي سازد: چگونه ميتوانم به مشتريان يا ارباب رجوع هاي خود كمك كنم تا عملكرد بهتري داشته باشند؟” مونرو همچنين ميگويد: “نوآوري، رسيدن به جوابي براي اين سوأل است.”
براي بسياري از شركتها و افراد، تكرار همانروندهايي كه به بحران هاي جهاني انجاميد، به سادگي بههمان نتيجه منجر خواهد شد. تبديل نمودن نوآوري به بخشلاينفك زندگيتان، به معني به كار بستن شعار شركت اپل درتجارت، شغل و زندگيتان است: “متفاوت فكر كنيد.” اگرمحصولات شما نتوانند توجه خريداران را جلب كنند، بايددرباره ي تغيير آنچه ارائه ميدهيد، به گونه اي متفاوت فكر كنيد. اگر فروش شما رو به سقوط است، بايد درباره ي بهبود بخشيدن به تجربهي مشتريان خود، نگرش متفاوتي داشته باشيد. اگر كل دهه ي 10‐2000 را به تغيير شغل گذراندهايد، بايد تفكر متفاوتي راجع به مديريت شغلي خود اتخاذ نماييد.
داشتن تفكري مشابه استيو جابز ميتواند به دست اندركاران تجارت و برنامهريزي تحصيلي كمك كند. رابرت كيوساكي نويسنده ي كتاب “پدر ثروتمند” چنين نوشته است: “سيستم آموزش در آمريكا بايد از نوآوري در ابعاد وسيع استفاده كند. لازم است مدارس آمريكا از كسبوكارهاي ايجاد شده به دست كارآفريناني همانند هنري فورد و استيو جابز الهام بگيرند. آنها يك نقشه راه برايمان فراهم كرده اند. سيستم آموزشي آمريكا بايد با نوآوري تغذيه شود كه فقط كارآفرينان از عهده آن برميآيند. ما به دو نوع برنامه مختلف براي مدارس دولتي نياز داريم: يكي براي كارمندان و يكي براي كارآفرينان…
تربيت كارآفرينان با تربيت افرادي كه قرار است كارمند باشند، متفاوت است.”
اين كتاب از بحث درباره ي تئوريهاي محرمانه و پيچيده نوآوري كه در قفسههاي پر از گرد و خاك محيط هاي دانشگاهي پيدا ميشوند، اجتناب ميكند.
اقتصادداني به من گفت: “اكثر مقالات دورهي دكترا دربارهي نوآوري، سنگين و پيچيده هستند چون براي مردم عادي نوشته نشدهاند بلكه توسط كساني كه درجهي دكترا دارند، براي ديگر افراد داراي اين درجه نوشته شده اند. در بسياري از موارد، هرچه فرضيهاي ساده تر باشد، نويسندگانآن، در نظر هم رديفانشان پرقدرت تر و ارزشمندتر جلوه ميكنند. من سالها در اين بازي شركت كرده ام.”
پس از رهايي از ركود جهاني، ديگر فرصتي براي اينبازي ها نداريم. آنچه نياز داريم، اصول و ابزارهاي عملي برايكمك به ظهور خلاقيت بالقوه اي است كه در همهي ما نهفتهاست. اصولي كه قرار است فرا بگيريد ساده، با مفهوم و قابلدسترس براي همهي حرفهاي ها در همه زمينه هاي كاري ميباشد؛ افرادي از قبيل مديران ارشد، مديران قسمت ها، كارفرمايان، مشاوران، متخصصان خلاق، صاحبان مشاغل كوچك، معلمان، پزشكان، وكلا، صاحبان بنگاه هاي معاملات ملكي، مادران خانه دار و البته، حتي دارندگان درجهي دكترا كه به استفاده از تحقيقاتشان در جهت بهبود شرايط زندگي انسان ها، به شدت معتقدند.
نوآوري، اغلب با اختراع اشتباه گرفته ميشود. اين دو مفهوم، مكمل يكديگر ولي متفاوت هستند. اختراع به معني طراحي، خلق و ساخت محصولات يا فرآيندهاي جديد است. نوآوري با ايده هاي خلاقي آغاز ميشود كه نهايتاً به اختراعات، خدمات، فرآيندها و روش ها ميانجامد. آيا شما صاحب تجارت كوچكي هستيد كه نظريه ي جديدي را براي تبديل كردن بازديدكنندگان به خريداران ارائه كرد هايد؟ اگر اينگونه است، پس شما يك نوآور هستيد. آيا مديري هستيد كه راهي جديد براي ايجاد انگيزه در كارمندانتان ابداع نموده ايد؟ اگر بله، شما نوآور هستيد. آيا كارآفريني هستيد كه پس از اينكه شغلهاي زيادي را از دست داديد، دوباره كارتان را از سر گرفتيد؟ آيا مادر خانهداري هستيد كه راهي براي شروع به كار مجدد مدرسهي محلهتان پيدا كردهايد؟ شما همگي نوآور هستيد.
نوآوري، همان چيزي است كه عامه مردم، هر روز براي داشتن يك زندگي فوق العاده، آن را انجام ميدهند. در صفحات پيشرو، بسياري از آنها را خواهيد شناخت، مردان و زناني كه با نوآوري به سبك استيو جابز، تجارتها، جوامع و زندگيها را متحول ساخته اند. مطالعه ي مواردي درباره ي نوآوري، ذهن شما را فعال نگاه ميدارد. دانشمندان متوجه شده اند كه با افزايش سن، اطلاعات ما در مغزمان از بين نميروند بلكه به سادگي در لابهلاي اعصاب ما گم ميشوند. هر چه مغز پيرتر ميشود، تصاوير بزرگ را بهتر ميبيند ودرك ميكند. دانشمندان مي گويند نكته ي مهم، آن است كهبايد اتصالات عصبي را برقرار نگاه داريم. متخصصان ادعادارند كه بهترين راه براي فعال نگاه داشتن اتصالات عصبي،تماس با افراد و عقايدي است كه به گونهاي نحوه ي تفكرتان را به چالش بكشند. احتمالاً استيو جابز 19 ساله، وقتي حومه سبز و زيباي كاليفورنيا را با يك كوله پشتي ترك نمود تا با دوستش دانيل كوتكه به دور هندوستان سفر كند، فكر جالبي در سر داشت. اين سفر، جابز را برآن داشت كه بسياري از توهمات و تصوراتش دربارهي سرزمينهاي ديگر را زير سوأل برد: “اين سفر، از جمله اولين مواردي بود كه به اين فكر فرو رفتم كه شايد توماس اديسون خيلي بيش از كارل ماركس و نيم كارولي بابا، به دنيا خدمت كرده باشد.“
جابز كه در اين سفر به هيچ گشايش معنوي دست نيافت، به منزل پدرياش در لاس آلتوس كاليفورنيا بازگشت، در حالي كه مصمم بود تأثير بزرگي از خود بر جاي گذارد. مسير زندگي شخصي و حرفهاي جابز، طي سه دهه ي بعدي به فراز و نشيبهاي فوقالعاده و شگفتانگيزي ختم شد. او تا كنون موفقيت ها، شكست ها و آموزش هاي زيادي را تجربه كرده است و از سال 2004، مردي كه يك بار براي يافتن پاسخ پيچيدهترين معماهاي زندگي، به هندوستان سفر كرد، پس از نجات و رهايي از دو بيماري مهلك به خرد و حكمت فوق العاده اي دست يافت. جابز گفت: “يادآوري اينكه به زودي خواهم مرد، بهترين چيزي بود كه تا كنون به من كمك كرده است تا بهترين انتخاب ها را در زندگي ام داشته باشم.”
همانگونه كه توماس فريدمن معتقد است، اگر آمريكا به رهبران بيشتري همچون استيو جابز نياز داشته باشد، بايد براي راهنمايي گرفتن، به “استيو” روي آوريم. جابز كاملاًمنحصربه فرد است ولي سرنخهاي زيادي در مسيرش به سمتموفقيت بر جاي گذاشته است؛ فقط لازم است خوب نگاه كنيد.
پیام بگذارید